آیا وقتی ما به کسی فکر می‌کنیم، او هم به ما فکر می‌کند؟

[ad_1]
به گزارش روشنفکر

برای همه‌ی ما پیش آمده است. در حال رانندگی، کار یا احتمالا خیره شدن به پنجره هستید که یک دفعه، عکس یک شخص خاص در ذهن‌تان جان می‌گیرد. این فقط یک خاطره‌ی گذرا نیست، بلکه فکری آشکار و تقریبا ملموس است. چند لحظه سپس، تلفن همراه‌تان زنگ می‌خورد یا پیامی دریافت می‌کنید؛ خودِ خودِ اوست!

آیا این فقط یک اتفاق ساده است یا چیزی فراتر از آن در جریان است؟ این سوال که آیا افکار ما می‌توانند خود را به شخص فرد دیگر برسانند، قدمتی به اندازه‌ی تاریخ دارد و در باورهای عامیانه، سخن بگویید‌های معنوی و گپ‌های دوستانه ما ریشه دوانده است. ما در اعماق وجودمان دوست داریم باور کنیم که رشته‌های نامرئی ربط بین ما، می‌توانند مطلب‌رسان افکارمان باشند. اما علم و روانشناسی در این باره چه می‌گویند؟ بیایید این اتفاق‌ی شگفت‌انگیز را از زوایای گوناگون بازدید کنیم.

نگاه معنوی و تجربی: همزمانی و پیوند انرژیایی

از دیدگاه تعداد بسیاری، جواب یک «بله» قاطع است. این دیدگاه معتقد است که همه‌ی ما در سطحی از انرژی به یکدیگر متصل هستیم. هنگامی شما انرژی ذهنی خود را روی شخصی متمرکز می‌کنید، او می‌تواند به‌صورت ناخودآگاه این سیگنال را دریافت کند. مفاهیمی همانند «جفت‌های روحی» یا «نیمه‌ی گمشده» دقیقا بر همین مبنا بنا شده‌اند؛ یعنی ایده‌ی یک ربط عمیق که فراتر از فضای فیزیکی عمل می‌کند.

این اتفاق زیاد تر با مفهوم «همزمانی» (Synchronicity) گره خورده است. این کلمه توسط روانشناس مشهور، کارل یونگ، ابداع شد. او همزمانی را این‌گونه توصیف می‌کند: «وقوع همزمان و معنادار دو یا چند اتفاقات که چیزی فراتر از شانس در آن دخیل است.» هنگامی به دوستی فکر می‌کنید که سال‌ها است او را ندیده‌اید و فردای همان روز به‌طور اتفاقی او را در خیابان می‌بینید، این اتفاق آنقدر برایتان مهم است که نمی‌توانید آن را به پای شانس بگذارید.

از نظر یونگ، این‌ها فقط تصادف‌های خوشایند نیستند، بلکه لحظاتی می باشند که دنیای بیرون با حالت روانی درونی شما همسو می‌شود. اگرچه این نگاه، اثباتی علمی برای تله‌پاتی نیست، اما بر اهمیتی که ما برای این ارتباطات قائل هستیم، صحه می‌گذارد.

نتیجه‌گیری این نگاه: این دیدگاه بر پایه‌ی توانایی شخصی، باور و ایمان به یک جهان متصل محکم است. اگرچه از نظر احساسی زیاد خوشایند است، اما از نظر علمی قابل اثبات نیست.

توضیح روانشناختی: حقه‌های هوشمندانه‌ی مغز

روانشناسی توضیحی منطقی‌تر و احتمالا کمتر رمانتیک برای این حس اراعه می‌دهد. از این منظر، «ربط» نه بین دو ذهن، بلکه کاملا درون ذهن خود شما شکل می‌گیرد. در ادامه، با اهمیت ترین مکانیسم‌های روانشناختی را بازدید می‌کنیم:

۱. سوگیری قبول (Confirmation Bias)

آیا هنگامی ما به فردی فکر می‌کنیم، او هم به

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری روشنفکر بخوانید.

مغز ما برای اشکار کردن الگوها برنامه‌ریزی شده است. «سوگیری قبول» تمایل ما به دقت، به‌خاطر سپردن و بازخوانی اطلاعاتی است که باورهای قبلی ما را قبول می‌کنند.

لحظه‌ای فکر کنید: چند بار به فردی فکر کرده‌اید و او با شما تماس نگرفته است؟ صدها بار؟ هزاران بار؟ شما آن دفعات را برای نمی‌آورید، چون بی‌اهمیت بوده‌اند. اما آن یک یا دو باری که این اتفاق رخ می‌دهد، جادویی و سرنوشت‌ساز به نظر می‌رسد. مغز شما کوهی از شواهد «منفی» را نادیده می‌گیرد و به آن موارد نادر و شوق‌انگیز «مثبت» می‌چسبد و باور شما به وجود یک ربط خاص را تحکیم می‌کند. برای فهمیدن بهتر این قضیه باید یاد بگیریم مغز چطور فکر می‌کند.

۲. ریتم‌های مشترک و محرک‌های بیرونی

ما زیاد تر شبکه‌ی وسیعی از ازمایش ها مشترک با افراد نزدیک خود داریم. شما امکان پذیر به دلیلی به آن‌ها فکر کنید که آن علت روی آن‌ها نیز تأثیر گذاشته است.

  • سالگردها: در سالگرد کنسرتی که با دوست‌تان رفته بودید، به یاد او می‌افتید. به گمان زیاد، او هم در همان روز به آن خاطره فکر می‌کند.
  • شبکه‌های اجتماعی: پستی از یک دوست مشترک را می‌بینید که شما را به یاد پسرخاله‌تان می‌اندازد. پسرخاله‌ی شما نیز با دیدن همان پست، امکان پذیر به فکر مطلب دادن به شما بیفتد.
  • نشانه‌های حسی: یک آهنگ در رادیو، بوی یک غذای خاص، یا بازدید از مکانی که وقتی با هم به آنجا رفته‌اید، می‌تواند خاطره‌ای را برای شما زنده کند. گمان بسیاری وجود دارد که دوست شما نیز با این چنین محرک‌هایی در زندگی خود روبه رو شود و در همان حوالی وقتی به شما فکر کند.

۳. اتفاق بادر-ماینهوف (خطای فرکانس)

پدیده بادر-ماینهوف

این اتفاق، که به آن «خطای فرکانس» نیز می‌گویند، وقتی رخ می‌دهد که شما چیز جدیدی یاد می‌گیرید و سپس از آن، یک دفعه آن را همه‌جا می‌بینید. هنگامی شخصی در مرکز دقت ذهن شما قرار می‌گیرد، شما نسبت به هر چیزی که به او مربوط است، بسیار حساس می‌شوید. شنیدن نام او، دیدن ماشینی همانند به ماشین او، یا اشاره به شهر زاد گاه خود، همه و همه دقت شما را جلب می‌کنند. این آگاهی بیشتر از حد علتمی‌شود هر تماسی از سوی آن شخص، به جای اتفاقی، از پیش تعیین‌شده به نظر برسد.

نتیجه‌گیری این نگاه: روانشناسی معتقد است این ازمایش ها محصول سوگیری‌های شناختی و سرنخ‌های محیطی مشترک می باشند. ربط واقعی است، اما ریشه‌ی آن در حافظه و دقت است، نه انرژی روانی.

سوال از فیزیک: آیا پای درهم‌تنیدگی کوانتومی در بین است؟

Quantum Entanglement

در سال‌های تازه، از مفهوم «درهم‌تنیدگی کوانتومی» (Quantum Entanglement) برای توضیح ربط احتمالی بین ذهن‌ها منفعت گیری شده است. درهم‌تنیدگی یک اتفاق‌ی واقعی در فیزیک است که در آن، دو ذره به طوری به هم مرتبط خواهد شد که سرنوشت‌شان به یکدیگر گره می‌خورد، مهم نیست چه مقدار از هم فاصله داشته باشند. اگر ویژگی یکی از ذرات را اندازه‌گیری کنید، فورا از ویژگی ذره‌ی دیگر مطلع می‌شوید.

به نظر می‌رسد این بهترین توضیح برای تله‌پاتی باشد، این‌طور نیست؟

متأسفانه، تقریبا همه فیزیک‌دانان با این ایده ناموافق‌اند. علت آن این است:

۱. این اتفاق اطلاعات را منتقل نمی‌کند

درهم‌تنیدگی اجازه‌ی ارسال مطلب را نمی‌دهد. این اتفاق درمورد‌ی «حالت‌های همبسته» است، نه «ربط». کشف حالت یک ذره، سیگنالی به ذره‌ی دیگر ارسال نمی‌کند، بلکه فقط مشخص می کند که حالت ذره‌ی دیگر از ابتدا چه بوده است.

۲. مقیاس و محیط

درهم‌تنیدگی در سطح زیراتمی، در محیط‌های کاملا کنترل‌شده، ایزوله و زیاد سرد مشاهده می‌شود. مغز انسان یک سیستم بزرگ، گرم و پر از هرج‌ومرج است؛ دقیقا نقطه‌ی روبه رو شرایطی که برای نگه داری این چنین حالت‌های کوانتومی ظریفی ملزوم است.

نتیجه‌گیری این نگاه: اگرچه ایده‌ی جذابی است، اما به کار بردن درهم‌تنیدگی کوانتومی برای توضیح آگاهی انسان، ناشی از یک سوءبرداشت از علم فیزیک است. اکنون هیچ مدرک علمی برای حمایتاز این نظریه به گفتن توضیحی برای تله‌پاتی وجود ندارد.

کلام آخر: اکنون چه کار کنیم؟

بعد بالاخره هنگامی به فردی فکر می‌کنید، آیا او هم به شما فکر می‌کند؟ صادقانه‌ترین جواب این است: به گمان زیاد نه، اما این حقیقت که شما به او فکر می‌کنید، همان چیزی است که واقعا اهمیت دارد.

درحالی‌که شواهد برای یک ربط روانی یا کوانتومی کافی نیست، دلایل روانشناختی برای این افکار زیاد قوی می باشند. این افکار در خلأ ظاهر نمی‌شوند؛ آن‌ها چراغ‌های راهنمایی از سوی ذهن خودتان می باشند که به افراد و روابطی اشاره دارند که شما را شکل داده‌اند.

به جای این که چشم به راه یک نشانه‌ی ماورایی باشید، این افکار را به چشم یک زمان ببینید. آن شخص به دلیلی از ذهن شما عبور کرده است؛ چون برای شما مهم است. ارتباطی که حس می‌کنید، گواهی بر پیوندی است که با هم دارید، چه ریشه در خاطرات مشترک داشته باشد، چه عشق و علاقه جاری یا احساسات حل‌نشده.

به این علت، دفعه‌ی سپس که شخص خاصی به ذهن‌تان خطور کرد، فقط از خود نپرسید که آیا او هم فهمید شده است یا نه. گوشی را بردارید. آن مطلب را بفرستید. پیش‌قدم شوید و آن ربط واقعی و ملموسی را که الهام‌قسمت فکرتان می بود، محکم‌تر کنید.

نظر شما چیست؟ آیا تا به حال این چنین توانایی‌ای داشته‌اید؟ داستان خود را در قسمت نظرات با ما در بین بگذارید.

برای از بین بردن احساس افسردگی چه کاری انجام دهیم؟


در افسردگی غم به لایه‌های عمیق زندگی نفوذ کرده و اختلالاتی در احساسات و حرکت شما به‌وجود می‌آورد. اگر حس افسردگی دارید، حتما با پشتیبانی یک روانشناس متخصص مشکل را ریشه‌یابی کنید و برای حل آن راهکار بگیرید.برای ربط با مشاور متخصص افسردگی روی دکمه زیر کلیک کنید.

هشدار! این نوشته فقط جنبه آموزشی دارد و برای منفعت گیری از آن ملزوم است با پزشک یا متخصص وابسته مشورت کنید. اطلاعات زیاد تر


فروشگاه چطور - مجموعه صوتی زبان بدن


به پشتیبانی زبان بدن، ناگفته‌ها را بگویید و بشنوید




دسته بندی مطالب

اخبار فناوری

اخبار پزشکی

خبرهای ورزشی

اخبار فرهنگی

خبرهای اقتصادی

اخبار کسب وکار ها

[ad_2]

منبع