[ad_1]
با لو رفتن ماجرای قتل های مذکور، عرصه بازسازی صحنههای جنایت فراهم شد و متهم ۳۵ ساله در وجود قاضی صادق صفری (قاضی اختصاصی قتل عمدمشهد)به صراحت قتل مرد ۶۰ ساله افغانستانی را با انگیزه مشکلات مالی در حالی پذیرفت که ادعا میکرد دیگران زمانهای شغلی را تصاحب کردهاند و او به همین علت با مشکلات مالی مواجه شده است.
او این ادعاها را درحالی گفتن میکرد که مدعی می بود مادر و دختر ۳ ساله وی را هم در ۹ سال قبل با انگیزه سرقت لوازم منزل و به نحوه دلخراشی کشته است.
همزمان با ورود خودروهای پلیس آگاهی به بولوار مهر مادر در منطقه خواجه ربیع مشهد، تعداد بسیاری از اهالی در اطراف منزل محل وقوع قتل مادر و دختر ۳ ساله وی تجمع کردند و بدین ترتیب پچ پچها و گفتگوها با یکدیگر اغاز شد. برخی از آنها از سنگدلی قاتلی بیرحم سخن میانها گفتند که چطور سالهای بسیاری سپس از این جنایت وحشتناک در کنار آنها زندگی کرده است.
برخی چشم به راه دیدار او بودند و با ابراز تأسف از این ماجرا برخورد قاطعانه با جرایم خشن را از دستگاه قضایی طلب میکردند. تعداد بسیاری از اهالی محل هم اجرای احکام در ملأ عام را در پیشگیری از وقوع این چنین جرایمی زیاد موثر می دانستند و از دستگاه قضایی میخواستند برای عبرت دیگران و جلوگیری از جرایم خشن همانند زورگیری، قتل و تلفنقاپی مجازاتهای مجرمان را در ملأ عام اجرا کنند و احکام مجازاتها نیز رسانهای بشود.
طولی نکشید که«محمد-ک توسط کارآگاهان به محل وقوع قتل مادر و دختر هدایت شد و روبه رو دوربین قوه قضاییه قرار گرفت.
در اغاز بازسازی صحنه قتل که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز وجود داشت. ابتدا افسر پرونده به تشریح خلاصهای از این جنایت تکاندهنده در ۹ سال قبل پرداخت و سپس متهم ۳۵ ساله با دستور قاضی اختصاصی قتل عمد در حالی که کارد چوبی را به دست گرفته می بود ابعاد فرد دیگر از این جنایت وحشتناک را در بازسازی صحنه قتل آشکار کرد.
او با پافشاری بر این که حالت روحی و جسمی مساعد دارد، به قاضی صفری او گفت: چند ماه می بود که دختری را به عقد خودم درآورده بودم. اسفند می بود و من اولین عید نوروز را باید در کنار خانواده نامزدم جشن میگرفتم و هدیهای برایش میخریدم ولی بیکار بودم و هیچ پولی نداشتم.
نامزدم نیز زیاد سختی میآورد و فردی هم مرا آدم حساب نمیکرد به همین علت تصمیم داشتم لباسهای اقساطی بخرم و چک بدهم اما منفعتای نداشت. از هر فردی پول قرض میخواستم با من قهر میکرد. داشتم دیوانه میشدم تا این که یک روز ساعت ۶ صبح از کوچهای در نزدیکی محل زندگیم در بولوار مهر مادر میگذشتم و مردی را دیدم سوار بر پراید به سر کار رفت.
نزدیک به ساعت ۹صبح زنگ منزل او را به صدا درآوردم. هنگامی زن جوان خوابآلود در حیاط را باز کرد، نشانی الکی سوال کردم و پِی بردم فردی در خانه نیست. این می بود که روز سپس (۲۳/۱۲/۱۳۹۳) مجدد به محل آمدم. هنگامی شوهر آن زن از خانه خارج شد، از روی تیر برق کنار دیوار منزل بالا رفتم و از پشتبام روی سقف مختصر فرد دیگر پریدم و تلویزیون و باندهای بزرگ آن را به داخل حیاط خلوت بردم اما آن زن بیدار شد و با دیدن من سر و صدا کرد.
بلافاصله چاقو را از آشپزخانه برداشتم و به طرف او دعواور شدم. دیگر نفهمیدم چند ضربه زدم. او روی تخت افتاد و من هم فقط چاقو میزدم. سپس از مرگ آن زن، دختر کوچکش را دیدم که با مشاهده صحنه قتل مادرش وحشتزده جیغ میکشید. ترسیدم او چهره مرا شناسایی کرده باشد به همین علت پارچهای را دور گلویش پیچاندم و او را هم خفه کردم که روی خونهای مادرش افتاد و من فقط ۲ النگوی طلا را که روی اپن آشپزخانه می بود به همراه یک گوشی نوکیا سرقت کردم و بازهم از پشتبام گریختم.
محمد-ک درپاسخ به سوال قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که سوال کرد چرا از در حیاط خارج نشدی، او گفت: لباسهایم خونآلود می بود. دستانم را در آشپزخانه شستم و برای آنکه جلب دقت نکنم باز هم از همان مسیر بازگشتم.
آیا آن زن جوان و فرزندش (مقتولان)شما را میشناختند؟
خیر!
چرا هنگامی بیدار شد فرار نکردی؟
ترسیدم. هول شده بودم.
زمان ارتکاب قتل تنها بودی؟
بله. فردی همراه من نبوده است.
مگر دختر ۳ساله میتوانست چهره شما را شناسایی کند که او را کشتی؟
ترسیده بودم. با خودم گفتم احتمالا مرا بشناسد.
موادمخدر یا دارو مصرف کرده بودی؟
نه، ولی کمسن وسال بودم و نمیپِی بردم.
شما در آن زمان ۲۶ سال داشتید؟
(متهم سکوت کرد و جواب نداد.)
چرا تلویزیون و باندها را نبردید؟
زمان نداشتم. سپس از قتل فقط به فکر فرار بودم. من برای سرقت رفته بودم و تصمیم کشتن آنها را نداشتم ولی هنگامی بیدار شد و جیغ کشید دیگر عقلم کار نمیکرد.
دقایقی سپس از آخر اعترافات محمد-کدر منطقه خواجه ربیع، وی به بیابانهای اطراف شهرک مهرگان هدایت شد و مجدد روبه رو دوربین قوه قضاییه ایستاد تا صحنه قتل مرد ۶۰ ساله افغانستانی را بازسازی کند.
او در حالی که نیمه آجر را به دست گرفته می بود به قاضی صفری او گفت: حس میکردم دیگران زمانهای شغلی را از من گرفتهاند و من نمیتوانستم کاری اشکار کنم. از نظر دیگر هم توهینهایی را در فضای مجازی میدیدم که بر عصبانیتم میافزود.
متهم این پرونده جنایی درمورد چگونگی قتل مرد کارگر افغانستانی او گفت: بیکار بودم و دیگران هم زمانهای شغلی را تصاحب کرده بودند. این می بود که به سر گذر رفتم و آن مرد (مقتول) را به بهانه کارگری با دستمزد بالا به باغ مخروبه کشاندم که متعلق به یکی از بستگانم می بود.
هنگامی او فهمید من پولی ندارم تا دستمزدش را پرداخت کنم بهانهگیری کرد که نمیتواند کار کند. من هم که از قبل عصبانی بودم تکه آجری را برداشتم و به سرش کوبیدم. سپس از آنکه فهمید شدم جانش را از دست داده است، پیکرش را به داخل چهاردیواری مخروبه آجری انداختم و فرار کردم.
سپس ازچند روز هم به بیمارستان روانپزشکی رفتم و خودم را به گفتن بیمار روانی معارفه کردم. چون قبلا هم به آنجا رفته بودم آنها هم مرا پذیرفتند. اما هنگامی که شما (قاضی اختصاصی قتل عمد) و کارآگاهان را در مرکز درمانی دیدم تازه پِی بردم که دیگر راه گریزی ندارم و همه ماجرا لو رفته است.
با آخر بازسازی صحنههای ۳ قتل هولناک، متهم مذکور روانه زندان شد تا این پرونده جنایی مرحله های و روال دادرسی را طی کند.
بازسازی صحنه ۳ قتل در مشهد

بازسازی صحنه ۳ قتل در مشهد

بازسازی صحنه ۳ قتل در مشهد
[ad_2]
منبع