به گزارش روشنفکر
فصل یکی مانده به آخر سریال The Boys، حوالی ریاست جمهوری روایت میشود و ارجاعات بسیاری به دونالد ترامپ دارد. با این وجود اگر بخواهیم جنبههای دیگر آن را هم در نظر بگیریم، سریال به خوبی توانسته ابرقهرمانان و جایگاه فرهنگی آنها در آمریکا را به ریشخند بگیرد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا ارجاعات فرامتنی این سریال را بازدید کنیم.
ویژگی تمسخر و ریشخند از همان ابتدا در سریال ملموس می بود؛ اصلاً کلمات فرعی برای توصیفش سه عبارت «بزرگتر»، «گستردهتر» و «خونینتر» بودهاند. از وقتی که The Boys اغاز به پخش کرد، مدام به بنیانهای فرهنگی زندگی آمریکایی پرداخته و آنها را به ریشخند گرفته است تا بار تاریک تاثییر تا حد قابل توجهی افزایش یابد؛ مسائلی همانند کاپیتالیسم، رسانه و مشخصاً ابرقهرمانان جزو تمهای فرعی این سریال بودهاند. سریال تیز و تند است، باهوش عمل میکند و مهمتر از همه در به نمایش گذاشتن دیدگاهش بیپروا عمل میکند. یقیناً که بیپروا عمل کردن، علتزمختی شوخیها نشده و راضیکننده می باشند.
(در ادامهی متن سکانسها و صحنههای مهمی از فصل چهارم The Boys اسپویل خواهد شد، اگر تا این مدت موفق به تماشای آن نشدهاید احتیاط کنید!)
در فصل چهار که اخیراً اغاز شده است، فرمول استهزای سریال سر جایش باقی مانده و تا این مدت هم جذابیش را نگه داری کرده. جهتگیری خاصی که به وضوح نمایان است، علتمیشود سریال از پرداختن و بدگویی در رابطه یک سری موضوعات خودداری کند، اما باید دقت کرد که از پرداختن به اهداف خود غافل نشده و قضیهی ربط ابرقهرمان و صنعت تا این مدت هم در مرکز دقت قرار دارد.
ارجاعات و انتقادات مشخصی به هالیوود و مارول وجود دارد که در طول این فصل The Boys پای ثابت اپیسودها بودهاند. احتمالا ناجوانمردانه باشد هنگامی که هم مارول و هم هالیوود را در این چنین حالت آشفتهای می باشند مورد مقصد انتقاد خود قرار بدهیم؛ با این وجود، سریال در این باره رحمی نشان نمیدهد و مستقیماً حالت فرهنگی آمریکا را مقصد تیر نقد خود قرار میدهد.
در تکه پنجم این فصل، سکانسی وجود دارد که در آن یک اراعهکننده در اتفاقی Vought، جلوی عرصهای پر از لوگوها ایستاده و جمعیت روبرویش را با تبلیغ کردن به شوق میآورد؛ او میگوید: «فاز هفتم تا نوزدهم… زیاد سریع در دسترس قرار میگیرند، امروز اطلاعات بسیاری با جزئیات، برای شما به اشتراک میگذاریم.» یک ابرقهرمان ستارهی دیگر میگوید: «آخرین فیلمم مال یک سال پیش می بود، ایدهام اینه که ریبوتش را بسازیم.» سپس سخن بگوییدهایی درموردی حالت تنوع کمپین Vought رد و بدل میشود که با عبارت Black at It آن را میشناسند.
این چنین سخن بگوییدهایی درموردی فیلمبرداری مجدد از یک ری-شوت میشنویم که در آن یک موسیقی نیروانا پخش میشود و سکانس ۱۲ دقیقهای تماماً سیاه مشاهده میکنیم. فصل چهارم، این چنین یک ورژن اختصاصی از آهنگ نیروانا دارد که مشخص می کند سریال نسبت به خودش آگاهی دارد و میداند که تنها یک نسخهی تکاملی از کارخانهی تشکیل اسپینآفسازی درموردی بلاکباستر ها است؛ علاوه بر این، یک کارگردان را در این فصل دیدیم که میگوید کمپانی Vought دارد سریالی به نام Super School فقطً برای سودش میسازد.
اغراق حاضر در شوخیهایی که فصل چهارم The Boys در بطن خود دارد، علتشده حالت جریانات هالیوودی به شکلی آشکار مورد تمسخر قرار بگیرند و حقیقتِ نوشته به شکلی خاص برجسته شود. به گفتن مثال، استودیو مارول را برای پرتلاشیاش میشناسیم، اما دنیای سینمایی آن تا این مدت به فاز هفتم نرسیده چه برسه به فاز نوزدهم! فرانچایزهای پرطرفدار ابرقهرمانی همانند بتمن، سوپرمن و اسپایدر-من هم حداقل پنج سال طول میکشد تا مجدد بازسازی شوند.
مشخصاً شوخیهای اشاره شده حقیقت را تا حد بسیاری آلوده به اغراق میکنند. همانطور که اشاره کردیم، شعار این فصل «بزرگتر»، «گستردهتر» و «خونینتر» می بود؛ بزرگتر و گستردهتر را به آسانی میتوان در همین شوخیها فهمید شد، اما خونینتر را چطور باید کشف کرد؟ The Boys در به عکس کشیدن سکانسهای خونین ابایی نداشته و در این فصل این عنصر حتی افزایش یافته است؛ احتمالا برای مثالً نبینیم که بدنها منفجر شوند و همانند یک کیسهی خون همه جا را سرخ کنند، اما ضد قهرمانهای سریال به تناوب به سزای اعمالشان میرسند و به شکلی خونآلود تقاص بعد خواهند داد.
یک شوخی سیاسی دیگر هم وجود دارد که در آن باز هم در موازات با حقیقت، ناظر مقداری تحریف هستیم. ابرقهرمان فاشیست سریال یعنی هوملندر وقتی که با سخنگوی کاخ سفید روبرو میشود، شخصی که در واقع بازتاب کوین مککارتی در حقیقت است، به او میگوید: «بعد بالاخره سپس از ۱۸ دور برگزاری انتخابات، برنده شدی؟» این شوخی مشخصاً به انتخاب شدن مککارتی در حقیقت اشاره دارد که سپس از ۱۵ دور جمعآوری آرا توانست برنده شود؛ حقیقت در اینجا مقدار مقداری، چیزی نزدیک به ۲۰ درصد تحول کرده است.
سریال The Boys به وضوح، نمایشی شجاعانه اراعه میکند و شوخیهای سیاسی بخشی جدایی ناپذیر از آن بودهاند؛ ارجاعاتی روشن همانند مثال قبلی وجود دارد که حالت سیاسی آمریکا را به باد ریشخند میگیرند. با این وجود، بهنظر میرسد سناریوی دونالد ترامپ در حقیقت به قدری مضحک و پست است که حتی این سریال هم نمیتواند در آن افراط کند و مرزها را به چالش بکشد! چطور میتوان چیزی که همینطور خودش مسخره است، را مسخره کرد؟ حالت جنگ فرهنگی و تئوریهای توطئه که حوالی دونالد ترامپ وجود دارد، مشخصاً این چنین می باشند!
این که قضیهی ترامپ و برنامهی انتخاباتی او یک مشکل برای سرزمین آمریکاست نیازی به گفتن ندارد. با این وجود، سریال The Boys آن را میگوید و زیاد بلند هم این کار را میکند. فصل چهارم حتی زیاد تر از فصل سوم رویکردی سیاسی دارد. در دنیای سریال، همانند حقیقت، قرار است که انتخابات در آن سال انجام شود. ویکتور نیومن که یک ابرقهرمان سرسخت است، با کارهایش جهت میشود که وضعیتش به گفتن یک ابرقهرمانِ مخفی مورد تهدید قرار بگیرد. او به گفتن معاون رئیس جمهور انتخاب میشود. رابرت سینگر که وقتی همراه انتخاباتی ویکتوریا بوده است، به گفتن فرمانده قسم خورده است که هیچ زمان هیچ ابرقهرمانی نزدیک به منصب ریاست جمهوری نشود و دقیقاً به همین علت است که نیومن او را درجا میکشد!
با از بین برداشته شدن این چنین مانعی، اکنون رئیس جمهور نیومن کاملاً عروسک خیمه شب بازی هوملندر میشود؛ فردی که با کودتا در Vought اکنون میخواهد که قوت خودش را در کنترل سرزمین و حتی جهان زیاد تر و زیاد تر کند.
وقتی که به روال سریال با دقت نگاه میکنیم، احتمالا شگفتی کنیم که چرا جنبهی انتخاباتی آن، تا این حد خسته کننده است؟ آنهم در حالی که بقیهی فصل تماماً شوق انگیز به نظر میرسد؟ احتمالا بخاطر عکس العمل به خستگیِ مطبوعاتی ناشی از سالِ انتخابات باشد. به همان شکلی که برای مثالً بازی کردن The Last of Us Part II در فضای پاندمی کرونا علتمیشد تا حس بدبختی از قرنطینه دو چندان نمود کند! این فصل The Boys هم دقیقاً دارد حقیقت آزار دهندهی حاضر را به شکلی دیگر روایت میکند؛ یک شخص شبیه با دونالد ترامپ بدون دقت به هر نگرانی و دغدغهای مستقیماً داخل کاخ سفید میشود.
احتمالا زیادها بگویند که در این چنین وضعیتی، وجود صداهای اعتراضی در فرهنگ عامه زیاد تر از هر وقتی الزامی است، اما نمیتوان یقین می بود که دیدن یک سریال علتشود طرفداران ترامپ از رای دادن به او امتناع کنند. احتمالا برعکساش ممکنتر باشد و زیادها The Boys را محکوم کنند و آن را دیگر تماشا نکنند! سازندهی مهم سریال یعنی اریک کریپک هم به این نوشته واقف است و در مصاحبهای با هالیوود ریپورتر اذعان داشت:
«من هیچ توهمی راجع به کارم ندارم. مشخصاً دیدگاههایی نسبت به حالت فرهنگی کشورم دارم، اما دور از انتظار بدانم که بتوانم دیدگاه فردی را تحول دهم. همه چیز در طی کاتارسیس، زمان تماشا رخ خواهد داد.»
برخلاف انتخابات واقعی، در فصل تازه سریال The Boys آنقدرها رقابتی وجود ندارد. احتمالا اینطور بهنظر برسد که تقلا برای قوت وجود دارد، اما هوملندر حتی اگر داخل کاخ سفید نشود و نتواند آنجا نفوذ داشته باشد باز هم قدرتی غیر قابل مهار دارد؛ او نه تنها غیر قابل ناکامی است، بلکه میتواند پرواز کند و با چشمانش به مردم با لیزر شلیک کند. به شکلی ضمنی میتوان اینطور تفسیر کرد که قوت سیاسی ترامپ در اینجا زیاد زیاد نشان داده شده است.
هوملندر با از سر رد کردن دادگاه و تبرئه شدن جنبهی سیاسی خود را نگه داری میکند. در رابطه با Oval باید سوال کرد که چه چیزی او میتواند دریافت کند که همین الان هم ندارد؟ او انسانها را به شکل بازیچههای غیر قابل اهمیت میبیند و در گفتگو با پسرش رایان میگوید که در این دنیا به هیچ چیز جز دو فرزند خود اهمیت نمیدهد. ترکیب این چنین دوست داشتن افراطی و در عین حال بیاهمیتی نسبت به دیگران، شباهت بسیاری به خصیصههایی دارد که از دونالد ترامپ سراغ داریم. با این حال تناقضی در حرکت هوملندر وجود دارد: اگر او نسبت به دیگران حس بینیازی میکند و تنها به چشم ابزار به آنها نگاه میکند، بعد چرا میخواهد که بر آنها اثرگذار باشد؟ اگر به ترامپ Compound V را میدادیم، دور از انتظار می بود که دیگر بخواهد به جستوجو ریاست جمهوری برود!
اگر چه که باید او گفت، بیشتر از هر چیزی، استهزای سیاسی سریال در این فصل، بیمزه نمود میکند؛ چرا که اصلاً استهزا نیست و زیاد تر به یکجور پیروی از حقیقت همانند است. نوشته شباهت بین هوملندر و ترامپ در فصول قبل بدیع بهنظر میرسید و توجهات بسیاری جلب میکرد، اما اکنون بهنظر میرسد که خلاقیت تیم سازنده حداقل در این مورد ته کشیده و چیز جدیدی به آنچه که در فصل قبل داشت، اضافه نمیکند. دیگر نیازی نیست به فردی فهماند که هوملندر همان ترامپ است!
بگذارید رویکرد فصل سوم و فصل چهارم The Boys نسبت به ترامپ و بازتاب آن در حرکت هوملندر را قیاس کنیم تا به تصویری شفافتر برسیم. شوخیها و ارجاعات فصل قبل زیاد تر درموردی اسبق و حرف هایهای رسانهای ترامپ می بود؛ برای مثالً او یکبار حرف های می بود که میتواند یک نفر را در خیابان تیر بزند، اما رأی دهندگانش ذرهای کم نشوند! در فصل سوم، هوملندر واقعاً اینکار را میکند و توییست بوجود آمده یک سکانس به یاد ماندنی تشکیل میکند که تبدیل میم شدن آن در فضای مجازی شد. فصل سوم کاری کرد که رسیدن به آن آسان نیست؛ در روز روشن به یک نفر تیراندازی شد و عکس العملها اکثراً مثبت می بود! از دیگر رفرنسهای فصل سوم میتوان به کاسهی تاکو اشاره کرد که حکم یک پیشدرآمد را برای ریشخند کردن کارهای سیاستمداران جمهوری خواه داشت. کارهایی که در فرهنگ عامه آنقدر نشر و بازنشر شدند که واقعاً نیاز به اضافه کردن عناصر خلاقانه در ارجاع به آنها نبوده است و خودشان به خودی خود گویا بودند.
در مقام قیاس، هوملندر فصل چهارم زیاد تر در حال ارجاع دادن به برنامههای سیاسی ترامپ برای رئیس جمهوری است؛ برنامههای او برای تحکیم کنترلش، انتقام گرفتن از دشمنانش و اخراج و تحقیر کردن افرادی که خوشش نمیآید!
در فصل تازه، هوملندر به دادگاهی در نیویورک میرود که در واقع بازتاب سخنرانی ترامپ در شارلوتویل است. علاوه بر این، به فروش NFT مشغول است و قول میدهد که آمریکا را مجدد قوتمند سازد. طرفدارانش را «وطنپرست» میخواند و باورمندان به دولت نهان در ایالات متحده را همراه با جماعت ووک، علناً تقبیح میکند. شخص سخنگوی او از غذا خوردن با هر زنی امتناع میکند که ما را به یاد معاون اول ترامپ و عادات رفتاریاش میاندازد. فایرکرکر که به گفتن جانشین استورمفرانت داخل صحنه شده، نشانش را یک پرچم کنفدراسیون انتخاب کرده و دیگر خبری از آن نشان سواستیکای کذایی نیست؛ او اغاز به تئوری توطئه بافی در رابطه پدوفیلها و لیزرهای فضایی یهودیان میکند، یکجور «تئوری نقادانهی ابرقهرمانی» برای خودش دارد، با کانیه وست مصاحبه میکند و روده درازیهای بسیاری با موضوعات نیشداری چون سخن علیه واکسن، علیه اقلیتهای جنسیتی و علیه مهاجرت اراعه میکند.
یک وطنپرست در تجمع هوملندر فریاد میزند که «اون رو اعدام کن!» و مقصد این جمله استارلایت است. در صحنهای دیگر، یک گرافیتی نشان داده میشود که عبارت «مکانی امن برای لیبتاردها!» بر روی دیوار طراحی شده (لیبتارد، عبارتیست که عموماً برای تحقیر لیبرالها به کار برده میشود). بطور کلی مثالهایی از قبیل آنچه گفتیم در طول The Boys زیاد است که متشکل از ارجاعات به سیاستهای راستگرایانه و اخبار مین استریم میباشد. همه چیز در اینجا یکجور کپی پیست از روحیهی زمانه و جریانات فرهنگی است که تنها ظاهرش به شکلی تحول کرده.
همیشه در اکثر داستانهای ابرقهرمانی رگهای از تمامیتخواهی دیده میشد که به مرور در این مدیوم مورد دقت و سوال قرار گرفت؛ برای مثالً میتوان به شخصیت رورشاخ از دنیای Watchmen اشاره کرد. سری کمیکهای گرث انیس که The Boys از آن اقتباس شده است هم این چنین مسائلی را مورد تجدید نظر قرار داد ولی چیزی که به روی صفحه نمایش آمد تا حد بسیاری با آنچه که بر روی صفحه می بود فرق داشت. علت مهم این تحول، اختلاف وقتی حاضر بین اراعهی کمیکها و ساخته شدن سریال است؛ کمیکها در طول سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ انتشار شدند و این بازه به نسبت الان حواشی سیاسی کمتری در خود داشت. (هر چند که در آن زمان به شکلی پر حرارت جستوجو میشد!) به وضوح اختلاف بسیاری بین عصر باراک اوباما و حالت پر مخاطرهی جاری آمریکا وجود دارد. کریپکه در مصاحبهای به رسانهی رولینگ استون او گفت:
«آخر ما با شخصیتی همانند هوملندر ارتباط داریم! دنیا دارد هر روز زمختتر و بدقلقتر میشود. میبایست تناسب بین محتوای سریال و حقیقت را نگه داری کنیم».
بدین ترتیب سریال تلاش میکند به بهترین شکل ممکن با فضای سیاسی مقارن با خود، هماهنگ شود.
کریپکه در مصاحبه با هالیوود ریپورتر درموردی نقش خودش به گفتن سازندهی یک تاثییر استهزای سیاسی-اجتماعی هم سخن حرف های است:
«من قبول دارم که نقشم در دنیای واقعی چیزی بین یک دوره گرد یا دلقک دربار است که میخواهد دیگران را سرگرم کند و کارم همین میباشد. با این وجود، مسخره کردن چیزهایی که آدمهای برجستهی دنیا میگویند، کاری چالش برانگیز است. اگرچه سبک استهزا، تلاش دارد جامعه را بازتاب کند، باید هوشیار می بود که فقط ارجاع کردن به دنیای بیرون، بدون وجود محتوای باکیفیت کفایت نخواهد کرد.»
این چنین باید در نظر گرفت که آثار انتقادی سیاسی کم نیستند. وقتی که سریال The Boys اغاز شد، تنها چند ماه بعد از اکران Avengers: Endgame می بود که در آن زمان، آثار ابرقهرمانی یکهتازی میکردند و همه جا را تسخیر کرده بودند. این سریال به علت تازگی خود و محتوای ساختارشکنانه که در بطنش داشت، احساسی تازه و زنده به تماشاگر میداد، اما اکنون چطور؟ پنج سال قبل است و با سپاس از سرویسهای استریم همانند Prime Video، ساخته شدن این چنین آثاری دیگر حس تازه بودن نمیدهد. با این حال، حتی اگر با تکثر آثار ابر ضد-قهرمانی روبرو شده باشیم، باز هم The Boys را میتوان بهترین در این سبک دانست.
بطور کلی این سریال، تا این مدت هم از جهاتی شگفت انگیز است. صحنههای خشونتآمیز یا ست پیسهای نفسگیر کم نیستند. جوکهای خندهدار بسیاری وجود دارد که علتمیشود قهقهه بزنید. اگرچه که ریز-روایتها و شخصیتها در داستان زیاد می باشند اما میتوان با اکثرشان ربط برقرار کرد؛ این فصل سیستر سیج هم معارفه شد که بهترین شخصیت تازه سریال است. در این فصل، شخصیتهای گروه با گناهان قبلی خود روبرو خواهد شد و مضمون بخشیدن خود و دیگران، نقشی مهم ایفا میکند.
جفری دین مورگان، که مدام خود را به گفتن یکی از طرفداران پر و پا قرص The boys معارفه کرده می بود هم نقشی دلنشین دریافت کرده است؛ شیطانی که بر روی شانهی چپ بوچر در حال مرگ حاضر میشود و در روبه رو بکا، که همسر از گور برخواستهی بوچر است، قرار میگیرد. یقیناً اگر سخن بگویید اثرگذارترین آرکها باشد، هیویی و والدینش، در کنار فرنچی و کیمیکو، با اختلاف در سطح بالاتری قرار دارند. داستانهایی که در بعدعرصهی سریال روایت خواهد شد، تلخ و بیرحم می باشند، اما یقین باشید که از ارجاعات خسته کننده به دوز و کلکهای سیاسی شبیه با جمهوری خواهان، دلنشینتر می باشند.
همانند فصول قبل، این فصل هم در اوج و به شکلی دیدنی همه خواهد شد تا انتظارات برای فصل سپس بالا برود و اعماق شرارت با محک بیشتری روبه رو شود. با این حال، باید خوشحال می بود که The Boys سپس از پنج فصل، قبل از این که خودش را هم مسخره کند، آخر مییابد. احتمالات بسیاری وجود دارد که داستان چطور از سر گرفته خواهد شد و نهایتاً آخر خواهد یافت؛ گروه بویز امکان پذیر که در روبه رو دشمنان فوق قویِ خود جان سالم به در نبرند؛ بوچر به ساختن اخلاقیات خود در رابطه با بشریت ادامه خواهد داد و امکان پذیر که به نتیجه برسد؛ هیویی و دوستانش، امکان پذیر که با یکی از خیانتهای بوچر روبرو شوند؛ هوملندر هم میتواند به ریشخند گرفتن شخصیت ترامپ ادامه بدهد و به گمان زیادً یک صفحه از پلیبوک او را بردارد!
وقتی که به تمسخر ترامپ در رسانهها و فرهنگ عام دقت میکنیم، اظهارات آرماندو یانوچی یادمان میآید. او که به کارگردانی آثاری در سبک کمدی سیاسی چون The Thick of It، In the Loop، The Death of Stalin و Veep شناخته میشود، چندین دفعه حرف های می بود که ترامپ یک تکنیک دلنشین برای غیر قابل نفوذ کردن خود در برابر استهزا دارد. وقتی که به یانوچی نظر شده می بود که یک فیلم کمدی درموردی ترامپ بسازد او این نظر را رد کرد و او گفت:
«استهزا و کمدی بطور کلی درموردی اغراق و تحریف کردن حقیقت می باشند. بهتر است به حرکت ترامپ دقت کنید و کارهایی که او میکند. او خودش را کوچک میکند و به تمسخر میگیرد. او در واقع خودش مدام در حال ساخت یک فیلم کمدی از ترامپ است!»
یانوچی برای ساختن کمدی بعدیش به جستوجو ابرقهرمانان خواهد آمد و پروژهای در این ژانر، در حال تشکیل دارد.
این کارگردان، بعدتر گفت که بهتر است به سبک جان الیور سیاست را در سرگرمی جای داد؛ به شکلی که جوک و اتفاقات روزمره با هم ترکیب بشوند. یقیناً که The Boys تقصیر کار شخصیت ضد-تمسخر ترامپ نیست؛ شما میتوانید او را مورد پیروی و تمسخر قرار بدهید، اما آیا میتوانید کاری کنید که در نتیجه، او خودخواه، خطرناک و پوچ بهنظر برسد؟ وقتی که او خودش همینطور حرکت میکند، دقیقاً چطور میشود اینها را برای نقدش منفعت گیری کرد؟
کریپکه در سال ۲۰۲۲ توضیح داده می بود که «ما عصبانیتر و ترسیدهتر از قبل ادامه خواهیم داد [به دلیل پر رنگ شدن دوبارهی نقش ترامپ در دنیای واقعی] و این را میتوان از نویسندگی سریال فهمید شد» و وقتی که به سریال نگاه میکنیم این کار به خوبی انجام شده است؛ بوچر در یک صحنه، بر روی تابوت پدرش ادرار میکند ولی حتی بوچر هم نمیتواند ذرهای از فضای ادرار-گرفتهی دنیای امروز سیاست را کم کند!
جمعبندی
سریال The Boys با پخش فصل چهارم، خود را گسترش و تکامل بخشیده است؛ جنبههایی از آن، همانند شوخیهای سیاسی قالبی متفاوت به خود گرفتهاند و ارجاعات به فیلمهای ابرقهرمانی و فضای فرهنگی حوالی آنها زیاد تر شد. این تغییرات بعضی اوقات مثبت بودهاند و بعضی اوقات منفی. این چنین، یکی از جنبههای مهم فصل تازه این سریال، همانند قبل به ریشخند کشیدن شخصیت دونالد ترامپ با هوملندر می بود که با فضای سیاسی آمریکا در سال جاری قرابت داشت؛ این قضیه را هم در طول متن مورد بازدید قرار دادیم.
دسته بندی مطالب